در راه فرودگاه

ساخت وبلاگ

داریم میریم مسافرت عید

به قول هانیه توپ و تانک و فشفشه

الیته فعلا تو بابامون تانکه... اعصاب اصلا نداره!

سر بنزینى که نزدم و دیشبى که ١ اومدم خونه هییی میکوبه!

میدونم ذهنش تو باغ و فروش خونه هاس!... واسه همین سعى میکنم چیزى نگم

یه حورایى شدم سطل اشغالى که روم بالا میارن و میترسم چیزى بگم که یه وقت این وسط یه لگدم نثارم نکنن

خب اصلا اسن فکرا و دلگی که هى داره توم پررنگ میشه اصلا خوب نیست!

داریم میریم سفر!

البته داریم درمورد باغ خرف میزنیم و حالش بهتر شد!

امیدوارم دیر نشه فقط...


هى میگم هیچى نگو!... خیلى بده ها!... کلا لال میشم!... از داد میترسم

٧ اسفند-بهتر از دیروز...
ما را در سایت ٧ اسفند-بهتر از دیروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezavyedid1 بازدید : 12 تاريخ : شنبه 28 اسفند 1395 ساعت: 3:14