دیدار با جان

ساخت وبلاگ

تجربه ى فوق العاده از سفر به درون

دخترى با مرهاى فر رها

با تاج گل هاى گلبهى روى سرش

و لباس سفید رهایى مه از کمر کمى کلوش میشه و تا وسط ساق پا 

پا برهنه و رها

وارد یک باغ میشه 

در باغ تا پایین کمرشه

وارد میشه و از بین درختا و گل ها عبور میکنه و هوا رو به ریه میکشه

روى یه تپه... زیر یک تک درخت... روى علفا جانش نشسته

با لباسى بلند و راسته و لخت

و صورتى ابى

مو ها رو شل بسته

دست دخترم رو میگیره و به سمت خود میکشونه

انشگتش رو اروم از کنار چشم تا پایین فک میکشه و لبخند میزنه

دخترک سرش رو روى پاهاش میذاره و همین طور که مرهاش نوازش میشه میگه

از شکست هاش

از از دست دادن ها... خانواده... دوست

سردرکمى ها... درس.. ایمان و اعتقاد... گمشده

کارهایى که کرده و کسانى مه باید ازشون طلب بخشش کنه

اون قسمت تاریکى که از خودش دید

کتک


و بانویى که دلداوی میده

از بخشش میگه... بخشش اونهایى مه رهاش کردن

از تجربه میگه.... دیدن قسمت هاى تاریک و تکرار نکردن دوبارش

از آینده میگه... از رسالتى مه دارى

و ترسى که نبتید به خودت راه بدى

و از بخشش مبگه... بخشش خدا... رحمتش...

از ایمان میگه... که میشه برگرده... که تو هنوز تو اون مجالس دلت میلرزه براى بودن و کار کردن براشون

از دوست داشتن میگه... دوست داشتن خودت... دیدن افرودیتت... پرسفون... و جنگجویى

٧ اسفند-بهتر از دیروز...
ما را در سایت ٧ اسفند-بهتر از دیروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ezavyedid1 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:00